شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسن ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ستاره زندگی حسن در تاریخ ۱۳۴۴/۱/۲ در آسمان روستای خواجه جمالی از توابع نیریز و در خانوادهای مذهبی درخشید. الفبای زندگی را با فراگرفتن آموزشهای اولیه در کانون گرم خانواده آموخت و بعد از گذشت ۷ بهار از عمرش، برای تکمیل آنها دبستان وقار روستا را انتخاب کرد و وارد دنیای علم و دانش شد. امّا کمبود امکانات و مشکلات دیگر او را از ادامه تحصیل منصرف کرد. هنگامیکه خورشید پرفروغ انقلاب اسلامی در اُفق خونگرفته ایران تابیدن گرفت....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ستاره زندگی حسن در تاریخ ۱۳۴۴/۱/۲ در آسمان روستای خواجه جمالی از توابع نیریز و در خانوادهای مذهبی درخشید. الفبای زندگی را با فراگرفتن آموزشهای اولیه در کانون گرم خانواده آموخت و بعد از گذشت ۷ بهار از عمرش، برای تکمیل آنها دبستان وقار روستا را انتخاب کرد و وارد دنیای علم و دانش شد. امّا کمبود امکانات و مشکلات دیگر او را از ادامه تحصیل منصرف کرد. هنگامیکه خورشید پرفروغ انقلاب اسلامی در اُفق خونگرفته ایران تابیدن گرفت....
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به نجمه کوچک 7 ساله خواهرم نجمه ای ستاره مادر ای پاکی تو پاکی هر فریاد ای نجم ای ستاره کوچک دائی مجید را یادت هست؟ دائی مجید که ریش او را با دست میکندی وقتی که از سفر می آمد ای نجم، ای ستاره دختر انقلاب خورشید را برای تو بخانه خواهم آورد تا خانه پر زنور شود و روزی که میآیم دامانم خورشید است و دستهای تو به تمنا دراز تو بعد از آن چادر نماز را به سرت کن مقنعه را به صورت زن در کنار بیبی به نماز بایست الله اکبر دائی مجید رفت خورشید آورد الله...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به نجمه کوچک 7 ساله خواهرم نجمه ای ستاره مادر ای پاکی تو پاکی هر فریاد ای نجم ای ستاره کوچک دائی مجید را یادت هست؟ دائی مجید که ریش او را با دست میکندی وقتی که از سفر می آمد ای نجم، ای ستاره دختر انقلاب خورشید را برای تو بخانه خواهم آورد تا خانه پر زنور شود و روزی که میآیم دامانم خورشید است و دستهای تو به تمنا دراز تو بعد از آن چادر نماز را به سرت کن مقنعه را به صورت زن در کنار بیبی به نماز بایست الله اکبر دائی مجید رفت خورشید آورد الله...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -افول یک ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
آن کلیم هر کلام پاک تا که از حصار کلبه حقیر من برون شده است من بروی خویش بستهام دریچهها تمام دربها من بروی خویش بستهام هر آن شکاف کوچک و حقیر کز آن هجوم نور را نبینمش آن پرنده عزیز و وحشی مراد تا که رفته از قفس پراندهام تمام بلبلان باغ را زشاخ و برگ هر درخت خانهمان آن غزل تیز گام دشت تا که از کنام ما رمیده است من رماندهام تمام آهوان وحشی و ستیزه جوی دشت را زدشت تنگ سینهام آن ستاره تا که رفته است از سرای پر فروغ آسمان من...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
آن کلیم هر کلام پاک تا که از حصار کلبه حقیر من برون شده است من بروی خویش بستهام دریچهها تمام دربها من بروی خویش بستهام هر آن شکاف کوچک و حقیر کز آن هجوم نور را نبینمش آن پرنده عزیز و وحشی مراد تا که رفته از قفس پراندهام تمام بلبلان باغ را زشاخ و برگ هر درخت خانهمان آن غزل تیز گام دشت تا که از کنام ما رمیده است من رماندهام تمام آهوان وحشی و ستیزه جوی دشت را زدشت تنگ سینهام آن ستاره تا که رفته است از سرای پر فروغ آسمان من...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رجعت یک ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
شب ندارد سر خواب دیده در رجعت پاک تو ستاره بگریست یاد تو مرحم هر زخم عمیق یاد و رؤیای تو با جان من است لیک این قلب فرورفته به مرداب گناه هیچ امیدش نیست اندر این رویش گلهای گرانبار امید با حضور شب تاریک و سیاه گنهش با سپاه سیه معصیت اندر نگهش از تو گلزار گران گل چیند شب ندارد سر خواب شوق دیدار تو با صاعقهها بارانها با باد با ژاله گلهای شفق با نسیمی از کوه میآید لیک رفتن و رسیدن را پای پرآبله نتواند، آه 6/1/60 13 نیریز ...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
شب ندارد سر خواب دیده در رجعت پاک تو ستاره بگریست یاد تو مرحم هر زخم عمیق یاد و رؤیای تو با جان من است لیک این قلب فرورفته به مرداب گناه هیچ امیدش نیست اندر این رویش گلهای گرانبار امید با حضور شب تاریک و سیاه گنهش با سپاه سیه معصیت اندر نگهش از تو گلزار گران گل چیند شب ندارد سر خواب شوق دیدار تو با صاعقهها بارانها با باد با ژاله گلهای شفق با نسیمی از کوه میآید لیک رفتن و رسیدن را پای پرآبله نتواند، آه 6/1/60 13 نیریز ...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید علیرضا شناور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی به آسمان نگاه میکنم، وقتی هنگام شب، در میان ستارهها به دنبال تو میگردم، یاد روزها و شبهایی میافتم که تو چشم از آسمان برنمیداشتی و با تعجب میگفتی: میدانی هرکدام از ما یک ستاره داریم؟ من توی آسمان، روز و شب به دنبال ستاره تو میگردم، کدامین ستارهای؟ کجای آسمانی؟ ستاره وجود علیرضا، ۱۳۴۷/۹/۲۰ در نیریز طلوع کرد و خانواده مذهبی و متدینش او را چون نگینی زیبا در میان گرفتند و در کانون گرم خود به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
وقتی به آسمان نگاه میکنم، وقتی هنگام شب، در میان ستارهها به دنبال تو میگردم، یاد روزها و شبهایی میافتم که تو چشم از آسمان برنمیداشتی و با تعجب میگفتی: میدانی هرکدام از ما یک ستاره داریم؟ من توی آسمان، روز و شب به دنبال ستاره تو میگردم، کدامین ستارهای؟ کجای آسمانی؟ ستاره وجود علیرضا، ۱۳۴۷/۹/۲۰ در نیریز طلوع کرد و خانواده مذهبی و متدینش او را چون نگینی زیبا در میان گرفتند و در کانون گرم خود به...
شهید قاسم گلچین
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خدایا گلچین چو قاسم نوجوان بود درخشیدی به جبهه چون ستاره به یاری حسین سر جـــدا رفــــت به جبهه مثل بلبل نغمه خوان بود ولی ازتیرکین شد پاره پاره بـه مثل قاسم نو کدخــدا رفـــت ...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خدایا گلچین چو قاسم نوجوان بود درخشیدی به جبهه چون ستاره به یاری حسین سر جـــدا رفــــت به جبهه مثل بلبل نغمه خوان بود ولی ازتیرکین شد پاره پاره بـه مثل قاسم نو کدخــدا رفـــت ...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تولد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تولد ( برای امیر ) هوای خانه امشب نور باران شد کویر خانه از بودش گلستان شد رسید از راه طفل خرد و معصومی چراغ محفل و شمع شبستان شد همه خوشحال و خندان از ورود او که داخل در حریم اهل ایمان شد خدایا شکر امیر این طفلک شیرین در این دنیای پرغوغا چنین سالم به دامان شد قدمهایش مبارک، ملک او را خوش که آمد بر سر این سفره مهمان شد چنین گفتا ... امشب زخوشحالی رضائی داخل الطاف یزدان شد ((( گریان شوید زنده دلان شریف شهر دیگر بهار خسته...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تولد ( برای امیر ) هوای خانه امشب نور باران شد کویر خانه از بودش گلستان شد رسید از راه طفل خرد و معصومی چراغ محفل و شمع شبستان شد همه خوشحال و خندان از ورود او که داخل در حریم اهل ایمان شد خدایا شکر امیر این طفلک شیرین در این دنیای پرغوغا چنین سالم به دامان شد قدمهایش مبارک، ملک او را خوش که آمد بر سر این سفره مهمان شد چنین گفتا ... امشب زخوشحالی رضائی داخل الطاف یزدان شد ((( گریان شوید زنده دلان شریف شهر دیگر بهار خسته...
به یاد شهید غلامرضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
حماسه ساز زمان ای غلام جان پدر همیشه پیکر پاک تو جلوه گاه نگاه تو شمعمحفل عدلیکه گویدت مفقود به آسمان شهادت تو ماه عالمتاب تن تو سوی خدا شد غلام جمشیدی بدوش رایت نصرٌ من الله و پیروز بهکربلایحسین شد مقیم جسم غلام بگفت احمد جمشیدی ای غـلام عزیز توای ستاره رخشان و نور پاک سحر اگرچهجسمتوصدپارهگشته چوناختـر به کنج خانه دل جای همچوتوگو هر به عرصه گاه زمین هر چه نیکتر زیور بسوی عالم بالا گشودهای...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
حماسه ساز زمان ای غلام جان پدر همیشه پیکر پاک تو جلوه گاه نگاه تو شمعمحفل عدلیکه گویدت مفقود به آسمان شهادت تو ماه عالمتاب تن تو سوی خدا شد غلام جمشیدی بدوش رایت نصرٌ من الله و پیروز بهکربلایحسین شد مقیم جسم غلام بگفت احمد جمشیدی ای غـلام عزیز توای ستاره رخشان و نور پاک سحر اگرچهجسمتوصدپارهگشته چوناختـر به کنج خانه دل جای همچوتوگو هر به عرصه گاه زمین هر چه نیکتر زیور بسوی عالم بالا گشودهای...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -شب زدگان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
و بالیل افلا نعقلون در شب به دیده بیدار در شب به دیده عاقل در شب به دیده عاشق بنگر، عزیز شب آلوده در شب که موج موج سیاهی همراه با شهادت خورشید قربانی هدایت خلق از فجر تا غروب قربانی طلوع نور از بستر تباه سیاهیها بر مهد خاک سفره گسترده و ز بام روستای کوچک ما تا بام افلاک رنگ سیاه چون دل دیو کینه جو و آنجا به اوج خانه خورشید ستارهها چون کرمهای شب تاب سوسو میزنند تعقل نمیکنید خوب آرمیدهاید به پهنای دشت شب آسوده گشتهاید زفکر شب دراز اما دریغ کاین شب...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
و بالیل افلا نعقلون در شب به دیده بیدار در شب به دیده عاقل در شب به دیده عاشق بنگر، عزیز شب آلوده در شب که موج موج سیاهی همراه با شهادت خورشید قربانی هدایت خلق از فجر تا غروب قربانی طلوع نور از بستر تباه سیاهیها بر مهد خاک سفره گسترده و ز بام روستای کوچک ما تا بام افلاک رنگ سیاه چون دل دیو کینه جو و آنجا به اوج خانه خورشید ستارهها چون کرمهای شب تاب سوسو میزنند تعقل نمیکنید خوب آرمیدهاید به پهنای دشت شب آسوده گشتهاید زفکر شب دراز اما دریغ کاین شب...
بمناسبت شهادت حمید مستفیضی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
شد مستفیضی مستفیض از فیض یزدان مظلوم ما ای مستفیضی ای دلاور کردی شهادت انتخاب و ره سپردی در راه دین جانت فدا شد افتخارت درکربلای میهن و هنگامه فجر همچون ستاره نعش توغلطان بخون شد قابیلیان این ناکسان نا مسلمان رخسار گلگون ترا با خون بشوئیم ما حجله عیش ترا با گل بپوشیم ای خون تو روشنگر دلهای سوزان گشتی رها ازقیدها آزاد گشتی اکنون که در راه خدا گشتی تو قربان راه تو راه ما بود...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
شد مستفیضی مستفیض از فیض یزدان مظلوم ما ای مستفیضی ای دلاور کردی شهادت انتخاب و ره سپردی در راه دین جانت فدا شد افتخارت درکربلای میهن و هنگامه فجر همچون ستاره نعش توغلطان بخون شد قابیلیان این ناکسان نا مسلمان رخسار گلگون ترا با خون بشوئیم ما حجله عیش ترا با گل بپوشیم ای خون تو روشنگر دلهای سوزان گشتی رها ازقیدها آزاد گشتی اکنون که در راه خدا گشتی تو قربان راه تو راه ما بود...